مانده ها و نمانده ها - پنجره ای رو به خورشید

87/12/30 :: 9:11 عصر

مانده ها و نمانده ها

امروز آغاز سال 1388 بود

البته الان ساعت 9 شبه ولی مهم نیست

مهم اینه که ساله جدیده

باید همه دلتنگی هامونو شکایت هامونو بریزیم بیرون ولی مگه میشه همش امروز به این فکر میکردم که چه طوری می تونم همونی باشم که می خوام یا همونی که خدا می خواد که کم که دقیق شدم دیدم آدم های اصرافمون هم همونی نیستن که می خوان شاید هم خواسته هاشون هم الکی ...شاید اونا هم مثل ما می خوان ونمی تونن

کاشکی واسه خودمون زندگی نمی کردیم کاش برای هم بودیم همونی که همیشه ادعا می کنیم و نیستیم امید وارم امسال همونی بشه و همونی بشم که می خوام امیدوارم دعاهام بیگره و خدای مهربونم هم به همون مهربونی بشه که دلم می خواد

نویسنده : متینا

نوشته های دیگران ( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تو زمن میگذری
شعز های قدیمی
شاعرانه ها و عاشقانه ها
مانده ها و نمانده ها
عیدانه
[عناوین آرشیوشده]

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS