پنجره ای رو به خورشید
87/12/30 :: 9:15 عصر
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو کیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق سر گشته روی گردابم
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه
تو دور دست امیدی وپای من خسته است
چراغ چشم تو سبز است وراه من بسته است
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
3964
14
2
:: لینک به وبلاگ ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
:: مطالب بایگانی شده ::
:: موسیقی وبلاگ ::